آه صد آه ز چرخ چون دولاب،
سيد - آل - نبي محمد شاه،
در غرايش رو است کر کريند،
نه يک افسوس بل هزار افسوس،
دوستانش ز هجر او دارند،
بود تا زنده بودان مرحوم،
در سخاوت نه ديد ديده دهر،
در شجاعت بجا است که
گرويم،
ز آنکه اين هر دو خصلت نيکو،
ساکنان - بهشت گفتندش،
حق تعاليٰ براي مقدم تو،
باش ساکن عليک لا خوفُ،
ان رضوان جنته
الفردوس،
رحمت و مغفرت خداي کريم،
سال فوتش سوال کردم گفت،
|
که ظلمش کشيد سر ز نقاب.
من جميع القريب والاحباب.
مردم مرد مان همه خوناب.
ز آنکه
رفت از جهان بعهد شباب.
دل بريان سينهاي کباب.
کارهايش همه براي ثواب.
ديگريرا بمثل او در خواب.
حرب آموز رستم و سهراب.
بهر آل - علي است ديدن و داب.
مرحبا سيدا بلند جناب.
فتح کرد از همه جنان - ابواب.
اوليارا کجا است حزن عقاب.
قال طوبي لک و حسن ماب.
بر تو باشد فزون ز حد حساب.
داغ جانسوز هاتفم بجواب.(26)
|